.. وبالأخره خورشید انقلاب از آسمان شهر ما قم، طلوع کرد؛ خورشیدی که در هر شهری طلوع کند، مردم شهر، سراسر هاله اش می شوند و پرتوشان سراسر عالم را خواهد گرفت. چه زیباست نور خورشید ما و هاله اش که تنها چشم ولایتمداران باصفا را روشن می کند. و شرمندها یم برای دشمنان و منافقان و حسودان خورشید، که چشمشان از دیدن این همه نور، کور خواهد شد. ولی به درک...
اندیشمندان دنیا که سالهاست برای فهمیدن معنای ولایت فقیه فسفر می سوزانند و هنوز چیزی از آن سر در نیاوردند، باید کمی شاگردی جوانها و نوجوانهای ما را بکنند، بلکه چیزی فهمیدند. سه شنبه سراسر قم کارگاه عملی درس ولایتمداری شده بود. کودک و نوجوان و جوان و میانسال و پیرمان، از زن و مرد و خلاصه همه دیروز استاد شده بودند. جهان ضرر می کند اگر شاگردی نکند.
شاید متخصصان فرنگی مدیریت زمان خیلی خوششان نیاید، ولی ما خوشمان می آید سی کیلومتری قم ساعتها بایستیم تا فاصله بیشتری پشت سر ماشین آقا بدویم. و لذت می بریم اگر چند ساعتی قبل از شروع سخنرانی آقا در محل به انتظار بنشینیم و پشت سر هم برای آقا شعار بدهیم؛ همین جور الکی. ما وقتمان را برای آقا تلف میکنیم. ما حاضریم چهار ساعت به صف بایستیم که ده، پانزده ثانیه در کنار آقا باشیم و دستش را ببوسیم، همین. اگر یقین هم داشته باشیم که نوبت به ما نمیرسد باز می ایستیم. همین که هست، ما احساس روسفیدی میکنیم از سیاهی لشکر آقا شدن.
قابل توجه روانشناسان عالم که برای نرمال بودن شخصیت آدم شاخصهای خاصی قائل هستند، ما دوست داریم جانمان را فدای رهبرمان کنیم، اصلا هم تعارف نداریم. خدا نکند جوانی در آن شلوغی و ازدحام جمعیت در استقبال رهبر، بی هوا پایش زیر ماشین آقا برود و بشکند، ولی اگر شد فدای سر آقا. ما آن جوان را هم به اندازه یک جانباز تحویل میگیریم. چون در راه کور کردن چشم دشمن پایش شکسته است. دست و پای همه ما فدای قدوم مبارک آقا. گرد و خاک میدان آستانه و خاک کفش عاشقان آقا نوش جان لباس و شلوار و همه جانمان. این لباسهای خاکی و چروک شده لای جمعیت بیشتر به دلمان می چسبد. اگر لازم باشد همین شلوارها را هم مد میکنیم. ما برای دیدن آقا به خودمان هم رحم نمیکنیم و همدیگر را له میکنیم، دشمن جای خود را دارد...
شهدا آسوده باشند که فرهنگ سربند پوشیدن یادمان نرفته است. در حال تمرین و آماده باشیم و سربند ولایت می پوشیم تا روزی فرصتی دست دهد و مثل آنها سربند شهادت بپوشیم.
چشم دشمنان کور که هر چه میخواهند از محبوبیت آقایمان بکاهند، نمی شود. چشمشان کور که نمی توانند ما را چنان به گناه وادارند که سرمایه عشق به امام و مرجعمان کم شود. چشم منافقان قم کور که این روزها نباید در شهر آفتابی شوند، وگر نه از دیدن این همه عکس و بنر آقا دق می کنند. تقصیر ما نیست. بالأخره باید شهر را برای قدوم رهبر زیبا کرد و چه کنیم که هیچ کس زیباتر از تصویر دلربای آقا چیزی پیدا نکرد تا با آن در و دیوار شهر را آرایش کند. چشمشان کور که مجبورند در شهری زندگی کنند که مردمش این چنین برای امامشان دست و پا می شکنند...
بگذار آمریکا و اسرائیل میلیارد میلیارد خرج کنند و رزمایش بگیرند و قدرت نظامیشان را به رخ بکشند. طفلکیها بیشتر از این کاری از دستشان بر نمی آید. ولی آقای ما گاهی دستور رزمایش نظامی می دهد و گاهی تصمیم میگیرد رزمایشی مخصوص به خود بگیرد؛ یعنی سوار ماشین شود و بیاید وسط مردم. بقیه رزمایش هم به عهده ما مردم غیر نظامی و دوره ندیده. بیچاره گوش و دهن و دندان و چک و چانه آمریکاییها و اسرائیلیها و منافقان همه جای عالم از سیلی محکمی که از این رزمایش می خورند؛ سیلی و مشتی که به این زودیها دردش کم نمیشود و بهبود نمی یابد.
منبع:
برچسب ها : امام خامنه ای ,